در یکی از رازآلودترین فصلهای هنر معاصر، تابلویی ناشناخته از وینسنت ونگوگ، که سالها در سکوت کامل در مجموعه شخصی مارینا پیکاسو، نوه اسطورهی نقاشی مدرن، پابلو پیکاسو نگهداری میشد، سرانجام در حراج ساتبیز نیویورک پردهبرداری شد. اثری ظریف و نادر که با نام «زنی در جنگل» تنها سایهای از گذشتهای پرهیاهو را در خود حمل میکرد.
اثر در سایه، امضای بیصدا
این نقاشی آبرنگی، تصویری لطیف از زنی با شال در میان درختان شهر لاهه را به تصویر میکشد، اما شگفتی اصلی آن در پشت بوم نهفته بود: طرح ناتمامی از قایقی بر کرانهی شونینگن. هیچکدام از دو سمت این بوم تاکنون در هیچ فهرست رسمی از آثار ونگوگ ثبت نشده بود. سکوتی که حالا با انتشار رسمی در حراجی شکسته شد.
تهران، نقطهی عبور ونگوگ
ردیابی تاریخی این تابلو نشان میدهد که اثر در دهه ۱۹۷۰ توسط عبدالعلی فرمانفرمائیان، از اعضای خاندان معروف قاجار و یکی از بنیانگذاران صنعت نفت نوین ایران، از گالری نودلر نیویورک خریداری شده بود. اثر در تهران نگهداری میشد و پس از خروج این خانواده از کشور در سالهای منتهی به انقلاب، به اروپا منتقل شد.
سالها بعد، در دهه ۱۳۶۰، دلال هنری سوئیسی، یان کروگیر، تابلو را از تهران خریداری و به مارینا پیکاسو منتقل میکند. اما این انتقال نه با اعلام عمومی همراه بود، نه ثبت در فهرست آثار معتبر. شاید به همین دلیل است که این تابلو تاکنون از چشم کارشناسان دور مانده بود.
مارینا پیکاسو؛ وارثی با سکوتی سنگین
مارینا، نوهی تبعیدی پیکاسو، بارها در خاطرات و مصاحبههایش از رنجِ میراث هنری پدربزرگش سخن گفته و بارها آثار او را برای امور خیریه فروخته است. اما سکوت او درباره اثر ونگوگ تا حراج اخیر، کنجکاویهای فراوانی را در پی داشت. چرا اثری با این اهمیت، بیش از چهار دهه در سکوت ماند؟ چرا هیچ اشارهای در آرشیوهای ونگوگ یا حتی در مجموعههای خصوصی نیامده بود؟
چکش ساتبیز و پایان یک راز؟
تابلو «زنی در جنگل» سرانجام در ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱۴ می ۲۰۲۵)، در حراج ساتبیز نیویورک به قیمت ۹۵۲ هزار و ۵۰۰ دلار چکش خورد؛ قیمتی فراتر از برآورد اولیه ۶۰۰ تا ۸۰۰ هزار دلاری. حالا دیگر این اثر از گمنامی درآمده، اما سرگذشت آن، بیش از همه چیز، روایتی است از مسیرهای غریب هنر در بستر تاریخ و سیاست.
نکته پایانی: تاریخ هنوز کامل نشده است
با وجود تحقیقاتی که تاکنون انجام شده، هنوز هویت خانواده تهرانی که برای مدتی میزبان این اثر بودند و دلیل اصلی انتقال آن به اروپا، در ابهام باقی مانده است. شاید در آینده، اسنادی تازه یا روایتهایی شخصی، تکههای گمشده این پازل تاریخی را کامل کنند.
آرتفید؛ جایی برای روایت پشت آثار
در جهانی که هر تابلو داستانی دارد، گاهی روایتها از خود تصویر مهمترند. ما در آرتفید، نهتنها تصویر را میبینیم، بلکه ردپای آن را در تاریخ دنبال میکنیم.